قاسم دهقاني
عضويت
فهرست دوستان
اسپايکا
(3730)
عليرضا احساني نيا
(4792)
بهار
(3304)
شبستان
(3407)
اخبار پارسي بلاگ
(764)
رسول عسگريان
(3899)
فضل ا... قاسمي
(4226)
پارسي نامه
(1784)
سحر
(517)
از ولادت تا ظهور
(296)
عدالت جويان ن ...
(7217)
مهران گلي
(4898)
()
محي الدين اله ...
(3155)
*سحربانو*
(10037)
دكتررحمت سخني ...
(7942)
صفحه
1
از
2
(
24
دوست)
<
1
2
>
از نگاه ديگران
نظري در مورد اين كاربر ارسال نشده است.
مشخصات
قاسم دهقاني
وبلاگ :
قرآن مجيد
پارسي يار :
قرآن مجيد
قاسم دهقاني
نام:
قاسم دهقاني
جنسيت:
مرد
استان محل سكونت:
تهران
شهر:
تهران
زبان:
فارسي
تاريخ تولد:
27 / دي / 1364
سن :
38 سال و 11 ماه و 2 روز
تاريخ عضويت:
89/1/28
سن وبلاگ :
14 سال و 8 ماه و 2 روز
وضعيت تاهل:
مجرد
تحصيلات:
ديپلم
وزن:
60
قد:
174
لينك مورد علاقه:
www.rahgoshafan.ir
لينك مورد علاقه:
pourzargari.com
لينك مورد علاقه:
ansaralmahdi.parsiblog.com
درباره خودم:
به وبلاگ قرآن مجيد خوش آمديد . مطالب نوشته شده در راستاي ترويج فعاليت هاي قرآني در بين جوانان است . *************************** در مصيبت مولا علي (ع) آن شب به شهر كوفه غو غايي به پا بود -- شوري به پا از ماتم شير خدا بود مرد مريضي در خرابه داد مي زد -- داد از نشان مرگ استمداد مي زد مي گفت يا رب يار و غمخوارم نيامد -- مرهم گذار قلب بيمارم نيامد ديگر مرا در سينه ياراي نفس نيست -- سر تا به پا فريادم فرياد رس نيست هر شب كه مي آمد به ياري در برمن -- دست نوازش مي كشيدي بر سر من از ديده بودم كور او بد ديده ي من -- بودي توان بر اين تن رنجيده ي من اينك توان برديده ي من رخت بربسته -- بر ديده ي من هاله اي از غم نشسته اينك سه شب باشد كه بوي گل نيامد -- بر ديدن جغد دلم بلبل نيامد بي او دل ريحانه را شورو صفا نيست -- خون جگ در سفره ام هست و غذانيست اما از آن سو كوفه مالا مال غم بود -- آن شب شب خرسندي ظلم و ستم بود آن شب اجل در كوفه فتح باب مي كرد -- بر باب شهر علم دق الباب مي كرد آن شب علي با فرق تا ابرو شكسته -- مي خواند شعر همسر پهلو شكسته از فرط غم درحال اغما بود آن شب -- مشتاق وصل روي زهرا بود آن شب آن شب پدر بهر پسر چشمان تر داشت -- گوئي خبر ازطشت و از لخت جگر داشت آن شب سخن از هر دري مي گفت مولا -- ازقطعه قطعه پيكري مي گفت مولا آن شب حكايت از يزيد و ملك ري بود -- صحبت ز قرآ ن خواندن سر روي ني بود آن شب علي با زينبش رازي مگو داشت -- گوئي سخن ا ز بوسه و زير گلو داشت آن شب پدر مي گفت و دختر گوش مي داد -- كلثوم خود را ا ز عنايت نوش مي داد آن شب حسينش تشنه جام بلا بود -- هنگامه قالوا بلاي كربلا بود آن شب علي بوسيد چشم مست عبا س -- دست حسينش را سپردي دست عباس آن شب به عبا سش علي از آب مي گفت -- از تشنگي از د ل بي تاب مي گفت با سوز و د ل مي گفت اي نور دو عينم -- تا زنده اي جان تو و جان حسينم اي نور ديده گر پدر را دوست داري -- بايد كه دست از دامن او برنداري آري علي را عقده در ناي گلو بود -- راوي در گيري آ ب و آبرو بود با سوز و دل از تشنگي و آب مي گفت -- هر دم سخن زان گوهر ناياب مي گفت با چشم تر مي كرد ياد گاهواره -- ميداد شرح تير و حلق شير خواره ناگه كشيد ي آه و مولا رفت از هوش يعني چراغ قلب زهرا
توضيح:
به وبلاگ قرآن مجيد خوش آمديد . مطالب نوشته شده در راستاي ترويج فعاليت هاي قرآني در بين جوانان است . ان شاالله ؛
بهترين حرف:
به وبلاگ قرآن مجيد خوش آمديد . مطالب نوشته شده در راستاي ترويج فعاليت هاي قرآني در بين جوانان است . در مصيبت مولا علي (ع) آن شب به شهر كوفه غو غايي به پا بود -- شوري به پا از ماتم شير خدا بود مرد مريضي در خرابه داد مي زد -- داد از نشان مرگ استمداد مي زد مي گفت يا رب يار و غمخوارم نيامد -- مرهم گذار قلب بيمارم نيامد ديگر مرا در سينه ياراي نفس نيست -- سر تا به پا فريادم فرياد رس نيست هر شب كه مي آمد به ياري در برمن -- دست نوازش مي كشيدي بر سر من از ديده بودم كور او بد ديده ي من -- بودي توان بر اين تن رنجيده ي من اينك توان برديده ي من رخت بربسته -- بر ديده ي من هاله اي از غم نشسته اينك سه شب باشد كه بوي گل نيامد -- بر ديدن جغد دلم بلبل نيامد بي او دل ريحانه را شورو صفا نيست -- خون جگ در سفره ام هست و غذانيست اما از آن سو كوفه مالا مال غم بود -- آن شب شب خرسندي ظلم و ستم بود آن شب اجل در كوفه فتح باب مي كرد -- بر باب شهر علم دق الباب مي كرد آن شب علي با فرق تا ابرو شكسته -- مي خواند شعر همسر پهلو شكسته از فرط غم درحال اغما بود آن شب -- مشتاق وصل روي زهرا بود آن شب آن شب پدر بهر پسر چشمان تر داشت -- گوئي خبر ازطشت و از لخت جگر داشت آن شب سخن از هر دري مي گفت مولا -- ازقطعه قطعه پيكري مي گفت مولا آن شب حكايت از يزيد و ملك ري بود -- صحبت ز قرآ ن خواندن سر روي ني بود آن شب علي با زينبش رازي مگو داشت -- گوئي سخن ا ز بوسه و زير گلو داشت آن شب پدر مي گفت و دختر گوش مي داد -- كلثوم خود را ا ز عنايت نوش مي داد آن شب حسينش تشنه جام بلا بود -- هنگامه قالوا بلاي كربلا بود آن شب علي بوسيد چشم مست عبا س -- دست حسينش را سپردي دست عباس آن شب به عبا سش علي از آب مي گفت -- از تشنگي از د ل بي تاب مي گفت با سوز و د ل مي گفت اي نور دو عينم -- تا زنده اي جان تو و جان حسينم اي نور ديده گر پدر را دوست داري -- بايد كه دست از دامن او برنداري آري علي را عقده در ناي گلو بود -- راوي در گيري آ ب و آبرو بود با سوز و دل از تشنگي و آب مي گفت -- هر دم سخن زان گوهر ناياب مي گفت با چشم تر مي كرد يا گاهواره -- ميداد شرح تير و حلق شير خواره ناگه كشيد ي آه و مولا رفت از هوش يعني چراغ قلب زهرا گشت خاموش
آخرين يادداشت وبلاگ
واکاوي ابعاد فني تلاوت قراء ممتاز (پنج شنبه 92 فروردين 15)
پارسي يار
|
مجله پارسي نامه
|
امكانات
|
متولدين امروز و فردا
|
تبليغات
|
قوانين سايت
|
گزارش تخلف
|
خبرنامه
|
درباره ما
|
اوقات شرعي
ParsiBlog.com ® © 2010