به وبلاگ قرآن مجید خوش آمدید .
مطالب نوشته شده در راستای ترویج فعالیت های قرآنی در بین جوانان است . ***************************
در مصیبت مولا علی (ع)
آن شب به شهر کوفه غو غایی به پا بود -- شوری به پا از ماتم شیر خدا بود
مرد مریضی در خرابه داد می زد -- داد از نشان مرگ استمداد می زد
می گفت یا رب یار و غمخوارم نیامد -- مرهم گذار قلب بیمارم نیامد
دیگر مرا در سینه یارای نفس نیست -- سر تا به پا فریادم فریاد رس نیست
هر شب که می آمد به یاری در برمن -- دست نوازش می کشیدی بر سر من
از دیده بودم کور او بد دیده ی من -- بودی توان بر این تن رنجیده ی من
اینک توان بردیده ی من رخت بربسته -- بر دیده ی من هاله ای از غم نشسته
اینک سه شب باشد که بوی گل نیامد -- بر دیدن جغد دلم بلبل نیامد
بی او دل ریحانه را شورو صفا نیست -- خون جگ در سفره ام هست و غذانیست
اما از آن سو کوفه مالا مال غم بود -- آن شب شب خرسندی ظلم و ستم بود
آن شب اجل در کوفه فتح باب می کرد -- بر باب شهر علم دق الباب می کرد
آن شب علی با فرق تا ابرو شکسته -- می خواند شعر همسر پهلو شکسته
از فرط غم درحال اغما بود آن شب -- مشتاق وصل روی زهرا بود آن شب
آن شب پدر بهر پسر چشمان تر داشت -- گوئی خبر ازطشت و از لخت جگر داشت
آن شب سخن از هر دری می گفت مولا -- ازقطعه قطعه پیکری می گفت مولا
آن شب حکایت از یزید و ملک ری بود -- صحبت ز قرآ ن خواندن سر روی نی بود
آن شب علی با زینبش رازی مگو داشت -- گوئی سخن ا ز بوسه و زیر گلو داشت
آن شب پدر می گفت و دختر گوش می داد -- کلثوم خود را ا ز عنایت نوش می داد
آن شب حسینش تشنه جام بلا بود -- هنگامه قالوا بلای کربلا بود
آن شب علی بوسید چشم مست عبا س -- دست حسینش را سپردی دست عباس
آن شب به عبا سش علی از آب می گفت -- از تشنگی از د ل بی تاب می گفت
با سوز و د ل می گفت ای نور دو عینم -- تا زنده ای جان تو و جان حسینم
ای نور دیده گر پدر را دوست داری -- باید که دست از دامن او برنداری
آری علی را عقده در نای گلو بود -- راوی در گیری آ ب و آبرو بود
با سوز و دل از تشنگی و آب می گفت -- هر دم سخن زان گوهر نایاب می گفت
با چشم تر می کرد یاد گاهواره -- میداد شرح تیر و حلق شیر خواره
ناگه کشید ی آه و مولا رفت از هوش
یعنی چراغ قلب زهرا