اُمِّ اَبیها ، بعد پیغمبر ، غریبی در مدینه ، مانند حیدر ...
سوره کوثر ، آیه اطهر ، اگر نمانی ، می میرد حیدر ...
پیامبر مکرم اسلام :
فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِی
فاطمه پاره وجود من است، هر که او را بیازارد مرا آزار داده و هر که او را خوشحال کند مرا خوشحال کرده است.
امالی(صدوق) ص104 ،بحار الانوار(ط-بیروت) ج67 ، ص3
صنوبر خمیده ام ، خدا نگهدارد ...
خوشی ز عُمر ندیده ، خدا نگهدارد ...
گریه های حضرت
فاطمه (س) را زنى گریهاى و اشک ریز معرفى کردهاند و این سخنى است که در روایات و شرح احوال فاطمه (س) فراوان دیده مىشود. ابن شهر آشوب در کتاب خود مىنویسد: پس از فوت پیامبر دیدگانش گریان و قلبش سوخته بود، جهان را در برابر چشمانش تاریک مىیافت. حتى گاهى به یاد پیامبر (ص) با فرزندان خود سخن مىگفت که پدر مهربان شما چه شد؟ چه شد آن کس که همه گاه شما را بر دوش خود سوار مىکرد...[1] و آنگاه مىگریست .
دحلان مفتى شافعى هم مىنویسد فاطمه (س) پس از مرگ پدر هرگز خنده بر لب نیاورد [2]. دیگران هم نمونههائى از این سخنان دارند. حتى برخى از مورخان فاطمه (س) را در ردیف یکى از چهار اشک ریز دنیا معرفى کردهاند و...
باید دید چرا فاطمه (س) مىگریست. آیا گریهاش تنها یک گریه عاطفى براى مرگ پدر است ؟
تعمق در حالات و روحیات و طرز تفکر فاطمه (س) نشان مىدهد که در وراى آن ظاهر مسأله مهمترى وجود دارد. اینکه فردى چون او براى مرگ پدر بگرید جاى انکار نیست ولى آیا همه گریهها و اشک ریزىها براى نفس فوت پدر بود؟ به نظر ما پاسخ منفى است. براى گریههاى او محملهاى دیگرى وجود دارند از جمله:
- او گریان است زیرا اسلام را در مسیر خطر مىبیند، اشک مىریزد از آن بابت که مىبیند مارهاى زخمى جاهلیت جان گرفته و زنده شدهاند مىخواهند دوباره به جان مردم افتند. او گریان است زیرا مىبیند خائنان به اسلام و مشرکان که از ترس شمشیر اسلام، ایمان آورداند متولیان اسلام مىشوند و مىخواهند انتقام خون بستگان خود را بگیرند، همانگونه که ما بعدها در یاوه گوئیهاى یزید پس از دیدن سر بریده سیدالشهداء دیدهایم و بالاخره او مىگرید زیرا حتى انسانیت را بر باد رفته مىیابد واسلام را در مسلخ کفر در حال ذبح شدن .
بدین سان گریه او یک فریاد است و یک اعتراض، او با این فریاد مىخواهد بشریت را بیدار کند، پروندهاى علیه خصم بگشاید که تا قیامت گشوده باشد و لااقل آیندگان دریابند که بر اسلام چه گذشته است و آنچه که به آنان معرفى مىشود از لحاظ منبع و منشاء مورد ارزیابى قرار دهند و این گریه گریهاى زبان دار و خالصترین و لطیفترین زبانهاست و متعهدانه است و تعهد آور.
خطبه در بستر
او در بیان و سخن ثانى پیامبر (ص) و هم آواى على (ع) است. در بستر بیمارى است، زنان مهاجر و انصار براى عیادت او مىآیند سخنان را بیان مىدارد که در آن آمیختگى تعقل و احساس را به وضوح مىیابیم .
- اصبحت و الله عائقة لدنیا کُنّ - بخدا سوگند از زندگى در دنیاىتان سیر شدهام - قالیة لرجالکن و نسب به مردان شما سخت غضبناکم. لقظتهم بعد ان عجمتهم پس از گنگى و لالى به سخن شان آوردم و شناتهم بعد ان سبرتهم... [3] و آنگاه فرمود .
اینان به شمشیر شکسته و تیغ زنگار خوردهاى مىمانند. اندیشه شان پست و گفتارشان نارساست. واى بر آنان چرا نگذاردند حق در مرکز خود استقرار یابد؟ چرا پایگاه خلافت نبوى را از خانه وحى دور ساختند؟ نفرین بر مردمى که خویشتن را نیکو کار مىپندارند در حالیکه تبهکار و فاسدند. فقبحاً للقول الجد، و الجد بعد اللعب و صدع القناة و خطل الاراء... [4]
بر این اساس فاطمه (س) ساکت نمىنشیند، در هر راهى که معقول باشد وارد مىشود تا حق را بر سر جاى خود قرار دهد و اگر توان چنان کارى نباشد لااقل فریاد خود را در گوشها آشنا سازد که آنان دریابند آنچه که صورت مىگیرد و واقع مىشود کارى خلاف است .
1.فاطمه الزهراء (س) - بخش خطبهها.
2. همان.
3.مناقب ابن شهر آشوب ج 2.
4.السیرة النبویه.
برچسب ها : قرآن مجید , شریک غربت حیدر , شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها , ایام فاطمیه اول , گریه های فاطمه , خطبه در بستر , وبلاگ قرآن ,